این عکس مرحوم پدرم حاج توشه دیناروندی است که به تازگی از دنیا رفت.خدایش رحمت کند برای خودش داستانی داشت.میگفت:چندسال پیش که به خانه خدارفتم درمدینه مستقرشدیم.یک روز به قبرستان بقیع رفتیم من که سوادنداشتم گوشه ای از قبرستان ایستاده بودم وقبوررا نظاره میکردم.فقط با ناراحتی این بیت را زمزمه میکردم:گلی گم گرده ام میجویم اورا . به هرگل میرسم میبویم اورا.
دراین بین چشمم به روحانیی افتاد که چهره ای جذاب داشت ودر بین جمعیت بسیار نورانی به نظر میرسید گفتم حاج اقا میشه اینجا بیایی وبرای من بیسوادهم زیارتنامه بخوانی .قبول کرد وامد.گفت میدانی کجاایستادی؟گفتم نه.گفت اینجا قبرستان بقیع است واین قبور جلویت قبورائمه هستند.ونام همه راگفت.گریه ام گرفت اوهم گریست.بعد زیارتنامه مربوط را خواند.فاتحه ای خواندم وبرگشم تا از ایشان تشکر کنم.نبود.انگارغیب شده بود.فهمیدم ویقین کردم که امام زمان است.گریه ام شدید شد.با همان حال پیش دوستانم برگشتم وقتی علت گریه ام را فهمیدند انها نیز گریستند .وبرحالم غبطه خوردند.شادی روحش فاتحه مع صلوات
سلام
خدا بیامرزه
انا لله و انا الیه راجعون
خدابیامرزه