ازهمسایه های ماست .زنش مدتها مریض بود.بطوریکه هرروزسرفه های شدیدی میکرد وبعضا بستری بود.خود زنش تعریف میکرد:در وضعیت بدی بودم ودارو و درمان چاره گر نبود وهمچنان سرفه میکردم وناراحت بودم تا یک شب اقا امام رضا رو به خواب دیدم .
نورانی وبشاش بود بطرفم امد شرمگین ازنگاهش سرم پایین بود.کاسه ای بدستش بود ودران شیرتازه. بمن دادوگفت بخور.خوردم حلاوت بینظیری داشت.ازخواب بیدارشدم.هنوز مزه شیر تازه دردهنم بود بسیار مسرور شدم .ازان موقع به بعد ناراحتیم برطرف شد.وتاحال هیچ نشانی از ان وسرفه های شدیدش ندارم ...والسلام علیک یا سلطان علی ابن موسی الرضا...
یک روز نمک ریز به زخم تنم ای دوست
یک روز بنه مرهم افسوس به زخمم
سلام خدمت شما دوست گرامی
از شما دعوت میکنم تا از خلوتکده ام با نام "فرصت ناب کبوتر شدن" حاوی اشعار حقیر دیدن فرمایید؛
روزگاری پر از تغزل برایتان آرزومندم
salam khobi?ajab webloge bahali dari
be manam sar bezan
rasti age tabadole link mikoni mano ba onvane shahre sargami va download (be farsi) link kon badesh linketo befrest baram
montazeretam
salam khobi?ajab webloge bahali dari
be manam sar bezan
rasti age tabadole link mikoni mano ba onvane shahre sargami va download (be farsi) link kon badesh linketo befrest baram
montazeretam